محل تبلیغات شما
ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را اختیار آنست کو قسمت کند درویش را آنکه مکنت بیش از آن خواهد که قسمت کرده‌اند گو طمع کم کن که زحمت بیش باشد بیش را خمر دنیا با خمار و گل به خار آمیختست نوش می‌خواهی هلا! گر پای داری نیش را ای که خواب آلوده واپس مانده‌ای از کاروان جهد کن تا بازیابی همرهان خویش را در تو آن مردی نمی‌بینم که کافر بشکنی بشکن ار مردی هوای نفس کافرکیش را آنکه از خواب اندر آید مردم نادان که مرد چون شبان آنگه که گرگ افکنده باشد میش را خویشتن را

غزل ۳: ای که انکار کنی عالم درویشان را

غزل ۲: ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را

غزل ۱: ثنا و حمد بی‌پایان خدا را

بیش ,خویش ,اختیار ,خواب ,مردی ,قلم ,خویش را ,اختیار خویش ,ما قلم ,کشیدیم اختیار ,را آنکه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آموزش پیش دبستان